من و تو **عشقولانه**

غلط است این تفکر که بپنداریم زندگی می گذرد بپذیریم زندگی می ماند ؛ من و تو می گذریم.....!

من و تو **عشقولانه**

غلط است این تفکر که بپنداریم زندگی می گذرد بپذیریم زندگی می ماند ؛ من و تو می گذریم.....!

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

من که دیگر نیستم حالا چه فرقی میکند؟

بی حضور یک نفر دنیا چه فرقی میکند؟

لا به لای ازدحام این همه بود و نبود

هستیم با نیستی آیا چه فرقی میکند؟

با شما هستم شمایی که مرا نشنیده اید!

با شما خانوم ویا آقا چه فرقی میکند؟

اینکه هر شب یک نفر از خویش خالی میشود

واقعاً در چشم آدم ها چه فرقی میکند؟

من به هر حال آمدم تا با تو باشم مهربانِ

واقعیٌت باش یا رویا چه فرقی میکند؟

واقعیت باش .رویا باش یا اصلاً نباش

من که دیگر نیستم حالا چه فرقی میکند؟

من و تو 

با سلام خدمت همه دوستان من باز به دنیای زیبای وبلاگ نویسی برگشتم پس یک یا علی دیگر

عاشق

پیداست هنوز شقایق نشدی

زندانی زندان دقایق نشدی

وقتی که مرا از دل خود می رانی

  یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی

زرد است که لبریز حقایق شده است

تلخ است که با درد موافق شده است

شاعر نشدی وگر نه می فهمیدی

پاییز بهاریست که عاشق شده است

maantoo

دهقان فداکار پیر شده ، فداکاریش تموم شده ، چوپان دروغگو عزیز شده ، شنگول و منگول گرگ شدن ،کبری تصمیم گرفته دماغش رو عمل کنه ، روباه با کلاغ دستشون توی یه کاسه شده ، حسنک رفته شهر دنبال کار ولی معتاد شده ، ما ایرانی ها چمون شده؟؟؟؟

کاش

کاش در دریای هستی قصه ی طوفان نبود

تا که با هم قا یقی بی باد بان می ساختیم

همیشه انقدرساده نرو ومگذر لااقل نگاهی به پشت سرت کن ........شاید کسی در پی تو میدود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد میزند ........و تو هیچ وقت او را ندیده ای

محشر

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم

با اشک تمام کوچه را تر کردم

وقتی که شکست بغض تنهایی من

وابستگی ام را به تو باور کردم

maantoo.blogsky.com

یا مولا

دیباچه عشق و عاشقی باز شود

دلهای همه آماده پرواز شود

با بوی محرم الحرام تو حسین

ایام عزا و غصه آغاز شود

یا امام حسین

آتش نمرود

دیدم که تو دریایی و من رود شدم

در وسعت چشمان تو محدود شدم

آن روز که در آتش عشق افتادم

سر سبز تر از آتش نمرود شدم...

احسان عشقولانه و زیبا

خفت و خاری

من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی

ولی با خفت و خواری نمی گردم پی خاری

یزد من و تو

من پذیرفتم شکســــــــت خویش را پندهای عقل دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد اشنا دیوانه است. میروم از رفتن من باش شــــــــــــاد از عذاب دیدنم ازاد باش گر چه تو زودتر از من میـــــــــــروی آرزو دارم ولی عاشق شوی ارزو دارم بفــــهـــــمی درد را تلخی برخورد های سرد را

آری!!

شبی پرسیدمش بابیقراری         به غیر ازمن کسی رادوست داری؟

   دوچشمش ازخجالت برهم افتاد   میان گریه خویش گفت آری.........

من و تو

پایان هر عشق وصل نیست! شادی نیست! گاهی جدایی و غم و حسرت است.

 پس از عشق پرهیز کن ! حیف است ، مگذار قلب پاک و مهربانت با غبار عشق آلوده گردد،

 حیف است چشمان سیاه و زیبای تو روزی برای غم جدایی اشکبار شود

لایق گل

بگیر این گل از من یادبودی

که تنها لایق این گل تو بودی

فراوان امدند این گل بگیرند

ندادم چون عزیز من تو بودی

maantoo.blogsky.com عشقولانه