من و تو **عشقولانه**

غلط است این تفکر که بپنداریم زندگی می گذرد بپذیریم زندگی می ماند ؛ من و تو می گذریم.....!

من و تو **عشقولانه**

غلط است این تفکر که بپنداریم زندگی می گذرد بپذیریم زندگی می ماند ؛ من و تو می گذریم.....!

فولاد،پنجره،پرواز،کبوتر،عشق،خدا

این کلمات برایت چه معنایی دارند؟براستی میان این کلمات چه رازی نهفته است که دل را راهی سفر می کند، سفری که نه کوله بار می خواهد،نه همراه...
می خواهم با تو امشب در، لحظه همسفر شوم،چشمانت را ببند و به صدای قلبت گوش کن،قلبی که هیچگاه به تو دروغ نگفته،کوله بارت بربند تا دست در دست هم این شهر و آدم هایش را به دیروز بسپاریم.
یادت هست اولین باری که دستان سردت در دستان گرمم آرام گرفت کی بود؟می دانی تاریخ تولدم را در کجای درخت پارک با تمام نفهمی حک کردیم،به خاطر داری قرار خنده دارمان را که مسابقه بگذاریم ببینیم کی دست آن یکی را رها خواهد ساخت؟برنده اش کی بود؟
می دانم فراموش نکرده ای،می دانم در پساپس روزها مرا در غبار جاده بر باد نداده ای،می دانم با اینکه هزاران هزار مسئله ریاضی را هنوز در سر داری،دو به دو دویدن هایمان را کم نکرده ای،حال بیا در این زمان سرنوشت ساز با تمام بی رنگی و دنیای تازه دستان یکدیگر را رها نکنیم و در سفری بی انتها قدم برداریم.
دل و قلبت را به من بسپار،بوی حرم می آید،صدای کبوتر،ناله دردمند،چشمانت را به دور دست بسپار قلبت در قلب مشهد آرام گرفته است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد