من و تو **عشقولانه**

غلط است این تفکر که بپنداریم زندگی می گذرد بپذیریم زندگی می ماند ؛ من و تو می گذریم.....!

من و تو **عشقولانه**

غلط است این تفکر که بپنداریم زندگی می گذرد بپذیریم زندگی می ماند ؛ من و تو می گذریم.....!

خدایا دستم به آسمان نمی رسد...

خدایا دستم به آسمان نمی رسد...

تو که دستت به زمین می رسد، بلندم کن.

سال ها انتظار،سالها سکوت و غصه،سالها سختی و غبطه،نمی دانم در رویای کدام کس نشسته بود که خود کس خبر نداشت،در نگاه اول به او فهماندم ما ،مال هم نیستیم،ما مال هم نمی شیم و اصلا طالعمون در یک گنجه نمی گنجه،اما او باور نکرد و نخواست باور کند،تهمت ها برایم عادت شده بود،نفرین ها هر روز برگردنم می نشست،سالها گذشت،بهاران بسیاری خزان شد و بسیاری زمستان برفهایش را به خاطرات سپرد.زمان گذشت و گذشت تا یک روز در گرما گرم عید در روزی نزدیک به روز فرج،روزی نزدیک به تازگی دنیای طبیعت،خبری کوتاه خوشحالم نمود.

او در رویای خواستنیهایش معشوقه اش را یافته بود و می خواست در لباس سفید زندگی قرار گیرد،انگار بهار لباس سبزش را برای تنش آماده کرده بود،همه چیز آماده برای یک شروع،برای یک آغاز برای یک پایان

راستی گاهی نقطه ها معنایشان از بسیاری حرف بیشتر است مثل جمله" نقطه سر خط....

دوست دیروز و غریبه امروز!

 نقطه پایان،شروع از اول خط ،یادت نرفته معلم املا کلاس دومت را که اگر نقطه نمی گذاشتی چگونه با چشمان درشت و ابروان پر پشتش برایت اخم می کرد،پس غریبه من به زندگی خوش آمدی مواظب معشوقه ات باش که سالیان سال با او کار داری،خوشحال باش و سراشیبی زندگی را آغاز کن که تو لایق بهترینها هستی،از صمیم قلب نیمه کارم،برایت زندگی مداوم همراه با آسایش،امنیت و دلخوشی را آرزو دارم و امیدوارم خداوندی که میلیون ها نفر را خوشبخت نموده نیم نگاهی نیز به تو بیاندازد.

آشنای دیروز!

 همه چیز را به  بادهای اسفندی بسپار و همراه با قاصدک قصه ها،غصه ها را فراموش کن و بدان تمام عمر یک گل فصل بهار است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد