تقدیم به آنانی که بی ادعا رفتند…

 

نگاه بود تنها یادگارم و پلاکی که به یادگار با خود برده بودی،و همه نقاشی های کودکانه از پدر

 تنها همین!

 یک بغل بوسه زمان رفتن و یک آسمان اشک برای برگشتن ،همدم روزهای بی تو بودن،همچون سرو رفتی و تنها یک مشت استخوان،بی دست بی پا بازگشتی

تنها همین!

وقتی که رگبار و بمب های بی رحمانه بعثی ها به سویت روانه شد و اندامت را پاره پاره ساخت،دلت ،ذکرت و نگاهت تنها خدا بود،انگار افکارت پر کشیده و زودتر از جسم به سوی معبودش روانه گشته بود ،تنها او بود و خدایش

تنها همین!

به جای تو،خبرت آمد،مادر شکست،و من در خاطراتت غرق شدم،مادر شکست و من تنها سکوت کردم

تو رفتی و تنها به جایت یک دنیا هیچ آورده اند

تنها همین!

تو سفید رو به سوی خالقت شتافتی و ما همه سیاه پوش در ماتمت ماندیم تنها برای تو

تو غرق شدی در یک دنیا سعادت و ما ماندیم با کوله باری از یاد تو

تنها همین!

براستی این رسم کدام ملت است ای مرد؟براستی این رسم کدام مذهب است پدر،چرا امروز به جای تو من باید بر سر مزارت قصه بگویم؟!!

تنها برای تو