به سلامتی کسی که بیخیالمونه ، ولی تو خیالمونه

از خیالم نمی رود تمام خنده های تو از دلم بیرون نمی رود نگاه مهربان تو،خنده های در شکت،اشک های هنگام قهرت و سکوت زمان رفتنت،هر کس در خیالش فرشته ای دارد و آن را در پستوی دلش پنهان می کند و تو مرا سوار بر اسب سفید آرزوهایت خواستی،و من تو را همانگونه که بودی خواستم،فرق من و تو در آن بود که تو مرا همراه با اسب و آرزوهایت خواستی اما من تنها تو را خواستم،بی همراه،بی اسب و بی....

راستی درخت توت لب کوچه یادت هست؟ آنزمانی که با هم قرار گذاشتیم هر کس آن چیزی که در خیالیش جا خوش کرده است  را  نقاشی کند من تو را کشیدم و تو اسب را....

و من آن روز به تو فکر کردم و تو به آرزوهایت اما هیچکدام از ما به آن درخت پیر فکر نکردیم؟

و اما امروز من و تو بزرگ شدیم تو به آن چه می خواستی نرسیدی و من آنچه را داشتم از دست دادم،بیا که با هم بی حساب شدیم مگه نه؟

سکوت تنها درمان زخم است برای بهبودی و من نیز آن را برگزیدم،سکوت در مقابل همه چیز و همه کس،و اما تو تمام جانت فریاد شد،جنگیدی و در جنگ نابرابر باختی، تو در جنگ شکستی و من در خویش!!

نمی دانم چرا هر وقت می خواهم قلم بروی کاغد گذارده و بنویسم نام تو تمام نوشته هایم می شود،نمی دانم چرا تو تنها تو در بیشتر نوشته هایم پنهانی،با این که سالهاست تو و تمام فکرت را به فراموشی سپرده ام.

کاش انسان ها را می شد فرمت کرد،و حافظه هایشان را با پارتیشنی جدید راه انداخت بدون برگشت بدون ویروس و همراه...معطل نکن کلید ری استارت در زیر دستنات هست بگرد تا بیابی!!