مورچهها که بال درمیآورند، یعنی به مرگشان نزدیک شدهاند. و کرم ابریشم که فنا میشود، یعنی پروانهای بال درآورده و متولد شده ! شاید زندگی نیز همین است... بارها فنا میشویم،تا متولد شویم... زمانی بود که احساس می کردم من یگانه منجی بشریتم! فکر میکردم قهرمان داستان این فیلمهای علمیتخیلی هندیام.که تا کسی در بند اسیر گشته سر و کله من باید پیدا شود. که هر کسی کارش لنگ بود باید قلم به دست گرفته و برایش می نوشتم. که هر کسی تنها بود باید میرفتم و همدمش میشدم. اما گذشت آن روزگار...! راستش را بخواهید فرار از مرگ برایم همیشه جالب بوده،همیشه برایم جالب بوده که چگونه انسان ها آنچنان در زندگی غوطه ور می شوند که مرگ را فراموش کرده و در روزمرگی غرق گشته و زیبا زندگی می کنند. به مورچه بودن غبطه می خورم چون مورچه ها همیشه با هم هستند و تنهایی برایشان معنی ندارد،گم شدن یک مورچه یعنی مرگ آن اما گاهی برای ما انسان ها با هم بودن یعنی مرگ تدریجی خوش به حال مورچه که تنهایی را هیچگاه تجربه نمی کند!! |