همیشه از آجیل چند پسته لال می ماند!
آنها که لب گشودند،خورده شدند،آنها که لال مانده اند،میشکنند!
دندانساز راست میگفت که پسته لال ، سکوتش دندانشکن است...
تو از زندگی و زندگی از تو چه می خواهد؟می دانی سکوت قبل از فریاد حکایت همین پسته لال و دندان ماست؟می دانی وقتی کسی که سالیان سال سکوت کرده، فریادش چگونه جان می سوزاند؟گریه عاشق را دیده ای؟نگاه منتظر را تاکنون حس کرده ای؟می دانی وقتی کسی یکی را بخواهد و کس او را نخواهد حال و روزش چگونه است؟نماز عاشق را دید ه ای؟ناز معشوق را کشیده ای؟اگر اینها را که گفتم تجربه نموده ای بدان عاشقی هستی محکوم به سالیان درازی تنهایی؟
پیش ما بیا!!زیرا ما نیز همچون تو خانه به دوشیم و" غم سیلاب نداریم"
چه تفسیر و تعبیر زیبایی..
آفرین..
بسیار زیبا بود..
همیشه از آجیل چند پسته لال می ماند!
آنها که لب گشودند،خورده شدند،آنها که لال مانده اند،میشکنند!
دندانساز راست میگفت که پسته لال ، سکوتش دندانشکن است...
سلام
خیلی قشنگ بود. به ظرف آجیل فکر کردم و پسته های زبون بسته که هیچ دندونی تحویلشون نمی گیره. به دلهای شکسته ای که سکوت و حرفای نگفته اونارو شکست داد و... ممنون که با خوندن این متن یه عالمه فکر تو ذهنم اومد.
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید.
در پناه خدا
روز و شب خوش
خیلی خیلی قشنگ بود بهتون تبریک میگم مرسی